قونیه، شهر عشق و عرفان / راهنمای کامل برای سفر به قونیه

0

قونیه برای ما ایرانیان تنها یک شهر معمولی در کشور ترکیه نیست. این شهر نماد پیوند ناگسستنی عرفان ایرانی با فرهنگ آناتولی است. قونیه را می‌توان دریچه‌ای به دنیای عرفان و شعری دانست که مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و به میراث مشترک بشریت تبدیل شده است. در این شهر بود که دو دریای بیکران معرفت، مولانا جلال‌الدین محمد بلخی و شمس تبریزی، به هم رسیدند و گفت‌وگویی را آغاز کردند که تا امروز، پس از گذشت قرن‌ها، همچنان در سراسر جهان طنین‌انداز است.

کوچه‌پس‌کوچه‌های قونیه هر یک روایتگر قصه عشق و معرفتی هستند که در این شهر جاودانه شده است. این شهر تلفیقی شگفت‌انگیز از تاریخ کهن، عرفان ناب و زندگی مدرن است. وقتی پا به قونیه می‌گذارید، گویی در زمانی سفر می‌کنید که گذشته و حال در هم می‌آمیزند و آینده‌ای سرشار از امید را ترسیم می‌کنند.

برای رزرو تور قونیه می‌توانید با شماره تلفن 43635000-021 تماس بگیرید.

تاریخچه قونیه: از آغاز تا امروز

دوران باستان
تاریخ قونیه به هزاران سال پیش بازمی‌گردد. در حوالی این شهر، در محلی به نام چاتالهویوک، بقایای انسانی یافت شده که در حدود هفت‌هزار و پانصد سال پیش در این منطقه زندگی می‌کرده‌اند. چاتالهویوک یکی از اولین سکونتگاه‌های جهان به شمار می‌رود و نشان‌دهنده تمدن کهن این منطقه است.

شهر قونیه به صورت امروزی حدود شش‌هزار سال پس از چاتالهویوک شکل گرفت. این شهر در حدود سه‌هزار سال پیش به صورت شهری با نام قونیه ساخته شد. در طول تاریخ، این شهر بارها نامش تغییر کرد اما همیشه زنده ماند.

دوران هخامنشی
در روزگار هخامنشیان، قونیه در مسیر راه شاهی قرار داشت. همان راهی که داریوش بزرگ ساخت تا شرق و غرب امپراتوری‌اش را به هم پیوند بزند. این موقعیت استراتژیک به قونیه اهمیت بسیاری در تجارت و ارتباطات می‌بخشید.

دوران روم و بیزانس
در دوران روم و بیزانس، نام این شهر ایکونیوم بود و یکی از مراکز نخستین مسیحیت به شمار می‌رفت. در این دوران، قونیه نقش مهمی در گسترش مسیحیت در منطقه آناتولی ایفا کرد.

دوران سلجوقیان
قرن یازدهم میلادی با ورود ترک‌های سلجوقی، قونیه دگرگون شد. کمی بعد، پایتخت سلجوقیان روم شد و به اوج شکوه خود رسید. در همین دوران بود که مساجد، مدارس و کاروانسراهای بسیاری در شهر ساخته شد و شهری شکل گرفت که از دل آن صدای نی برخاست؛ صدای مولانا.

مولانا در قونیه زندگی کرد، شمس را در کوچه‌های قونیه دید و در قونیه بود که عشق در کلمات مولانا جاری شد. از آن پس، قونیه دیگر فقط یک شهر نبود، بلکه تبدیل به قلبی شد که برای قرن‌ها با ریتم عشق و معرفت در حال تپیدن بود.

امروز قونیه
امروز هم هر کس که پا به این خاک می‌گذارد، در دلش صدای تاریخ و عرفان را با هم می‌شنود. شهری که قصه‌اش از آغاز تمدن شروع شده و هنوز هم ادامه دارد.

مسیرهای سفر به قونیه

مسیر هوایی
قونیه پرواز مستقیم ندارد و بهترین مسیر هوایی این است که شما به شهر آنکارا بروید و از آنجا به صورت زمینی به قونیه بروید. از آنکارا به قونیه می‌توانید هم با اتوبوس‌های بین‌شهری سفر کنید و هم با قطار سریع‌السیر.

اتوبوس از آنکارا به قونیه
اگر بخواهید با اتوبوس بروید، شاید بتوانید بلیت اتوبوس را تا یکی دو روز قبل و یا حتی همان روز از ترمینال آنکارا خریداری کنید و سوار اتوبوس شوید و سه چهار ساعت بعد هم در قونیه پیاده ششی.

قطار سریع‌السیر
قطار سریع‌السیر سرش این طوری نیست و بلیت‌اش زود پر می‌شود. طبیعی هم هست دیگر، چون کمتر از دو ساعت شما را می‌رساند به قونیه و خب خواهانش هم بیشتر است. هزینه قطار و اتوبوس هم از آنکارا به قونیه تا همین هفته پیش که ما به قونیه سفر داشتیم، حدود ده دلار برای هر نفر.

مسیر زمینی از مرز رازی
به جز این یک راه دیگری هم برای سفر به قونیه هست که هم سخت‌تر است و هم ارزان‌تر. آن هم این است که شما با ماشین شخصی یا اتوبوس خودتون رو به مرز رازی (مرز بین ایران و ترکیه) برسانید. از آنجا با ون برید به شهر وان. شهر وان در ترکیه و از شهر وان با یک پرواز داخلی برید به شهر قونیه. من این مسیر را قبلاً امتحان کردم، خیلی هم سخت نیست ولی خب مسائل مربوط به خودشمان را دارد.

پرداخت هزینه‌ها در ترکیه
شاید برای بعضی ها این سوال پیش بیاد که خب ما که کارت اعتباری و حساب بین‌المللی نداریم، چطور بلیت قطار تو یک کشور دیگر بخریم؟ چطور پرواز داخلی رو تو یک کشور دیگر بخریم؟ پاسخ اینه که شما می‌توانید با سرویس‌هایی مثل ایرانی کارت این کار رو بکنید. توضیحش طولانیه ولی اصلاً سخت نیست. می‌توانید برید به سایت ایرانی کارت و ازشون مشاوره بگیرید. خلاصه‌اش اینه که شما پول رو به صورت ریالی می‌دید و رزروتون رو به صورت لیر یا دلار نهایی می‌کنید.

اقامت در قونیه

انتخاب محل اقامت
دقت کنید که قونیه یکی از بزرگترین شهرهای ترکیه است. استان قونیه بزرگترین استان کشور ترکیه است که مرکز استان قونیه هم می‌شود شهر قونیه. با جمعیت یک و نیم میلیون نفر، تقریباً اندازه شیراز خودمون جمعیت دارد، تازه با مساحت بزرگتر. پس مهمه که کجا هتل بگیریم.

از آنجایی که هدف از سفر به قونیه دیدن بارگاه مولانا و جاذبه‌های عرفانی این شهره، پس باید هتلی که انتخاب می‌کنیم تو قسمت سنتی شهر باشد. قونیه تقریباً می‌شود گفت دو بافت دارد: یک قسمت سنتی با مساحت کوچک‌تر که بارگاه مولانا و خیلی جاهایی که باید ببینیم آنجاست، یک قسمت مدرن که دیگر شهر و آسمونخراش و مال و این جور چیزهاست که خب ما با قسمت سنتی شهر کار داریم.

هزینه‌های اقامت
هزینه یک شب اقامت در بافت سنتی و هتل‌های نزدیک به بارگاه مولانا از شبی شصت هفتاد دلار شروع می‌شود و با حدود هشتاد نود دلار می‌شود یک اتاق متوسط رو به بالا گرفت. دقت کنید که در کل هتل‌های کشور ترکیه لوازم خونی خوبی ندارند و خونی هم از این قاعده مستثنی نیست ولی آن طور نیست که نشه تحملش کرد. خب قانون هر چه پول بدی آش می‌خوری هم مثل همیشه این جا هم صادقه.

گزینه‌های دیگر اقامت
دقت کنید که در بافت سنتی قونیه جایی برای سفر اُدوین چری و چادر زدن و این حرف ها نیست و یا باید هتل گرفت یا هاستل و البته که مثل همیشه کمپ سرفینگ هم یک گزینه است.

هزینه‌های اصلی سفر
همان طور که می‌دانید هزینه‌های اصلی هر سفر خارجی شامل بلیت و هتل و هزینه خورد و خوراک می‌شود. ما درباره هزینه بلیت و هتل صحبت کردیم. در خصوص هزینه‌های خورد و خوراک هم متأسفانه با تورم وحشتناکی که کشور ترکیه داشته، این هزینه‌ها نسبت به قبل خیلی تغییر کرده. یعنی اگر شما هم مثل ما چند سالی ترکیه نرفته باشید و جدیداً به این کشور سفر کنید، متوجه می‌شوید که قیمت‌ها چند برابر شدن و ارزش واحد پولشون هم به شدت افت کرده.

شاید براتون عجیب باشه اگر بشنوید که یک وعده غذای معمولی تووی رستوران معمولی در کشور عمان از ترکیه ارزان‌تره. اصلاً می‌شود گفت بین کشورهای همسایه که مقاصد توریستی ایرانیان معمولاً این کشورهاست، در حال حاضر ترکیه از لحاظ هزینه‌های خورد و خوراک از همه گرون‌تره. شما برای یک وعده غذایی معمولی حداقل روی پنج شش دلار باید حساب کنید.

بارگاه مولانا

تاریخچه بارگاه
داستان ساخت بارگاه و موزه مولانا برمی‌گرده به زمانی که سلطان سلجوقی، علاءالدین کیقباد، پدر مولانا رو دعوت کرد که بیاد به قونیه. از آنجایی که بهاءولد (پدر مولانا) در زمان خودش از مشایخ بزرگ صوفیه و عارف و واعظ مشهوری بود، علاءالدین کیقباد سلطان سلجوقی دعوتش کرد که بیاد به قونیه و پدر مولانا هم این دعوت رو پذیرفت.

سلطان هم برای تشکر، باغ گل سرخ خودش رو در اختیار پدر مولانا گذاشت. باغی که بعدها محل دفن پدر مولانا شد و سال ها بعد که خود مولانا هم از دنیا رفت، خودش هم در کنار پدرش دفن شد.

بعدش این حسام‌الدین چلبی، نزدیک‌ترین صحابه مولانا بود که تصمیم گرفت در این محل بنایی رو برای یادبود مولانا بسازه و بنا توسط بدرالدین تبریزی حدود یک سال بعد از مرگ مولانا تکمیل شد. بخش‌های دیگر مقبره مولانا تا سال ۱۸۵۴ میلادی به مجموعه اضافه شد و این مکان تا سال ۱۹۲۶ خانقاه درویشان بود تا اینکه در این سال آتاتورک آنجا رو به موزه تبدیل کرد و الان ما مقبره و موزه مولانا رو در یک محل داریم.

بازدید از بارگاه
حالا بریم داخل محوطه بارگاه مولانا. در داخل محوطه بارگاه مولانا سه تا قبرستان کوچک هست که گل‌آرایی هم شدن. یکی‌شون مختص زنان مولوی است که آنجا خدمت می‌کردن. یکی‌شون مختص نی‌زن‌های مشهور فرقه مولویه است و سومی هم مختص پیران و دراویش فرقه مولوی است.

به جز این در محوطه حجره‌های زیادی رو می‌بینید که اینا محل اعتکاف اعضای مولویه بوده. مولویه چیه؟ بعد از درگذشت مولانا، پسرش سلطان ولد و شاگردانش برای حفظ و گسترش تعالیم و مولانا طریقی رو بنا نهادند که به نام مولویه شناخته شد. این طریقت بر پایه عشق الهی و موسیقی و شعر و سماء بنا نهاده شد.

حریم حضرت مولانا
حالا از محوطه بارگاه بریم به داخل حریم حضرت مولانا، جایی که واقعاً حس و حال خاصی رو داره، هم به خاطر حس حضور مولانا و هم به خاطر حس حضور مشهورترین همراهش. عزیزترین کسش در داخل حریم به جز مزار مولانا، شما می‌توانید مزار حسام‌الدین چلبی و صلاح‌الدین زرکوب رو هم ببینید.

همان طور که در اپیزود داستان زندگی مولانا در پادکست رخ توضیح دادم، بعد از اینکه شمس برای همیشه از پیش مولانا می‌ره، این صلاح‌الدین زرکوب است که جای شمس رو می‌گیره و پیر مولانا می‌شه. بعد از مرگ صلاح‌الدین زرکوب هم حسام‌الدین چلبی جایش رو می‌گیره، کسی که ما شاهکاری به نام مثنوی معنوی رو مدیون ایشون هستیم، چرا که با پیشنهاد و پیگیری‌های ایشون بود که مولانا راضی به سرایش مثنوی شد.

به جز این دو نفر در داخل صحن کوچک مزار مولانا می‌شه مقبره پدر و پسر مولانا رو هم دید. و اما در سالن روبه‌روی مزار مولانا هم موزه‌ای تشکیل شده که توش قدیمی‌ترین نسخه مثنوی و قدیمی‌ترین نسخه غزلیات شمس و لباس مولانا و کلی چیزهای دیگر رو می‌شه توش دید.

خلاصه که در این فضای خاص و عرفانی همه چیز هست و همه دور هم جمع اند، به جز شمس تبریزی.

معماری بارگاه
بارگاه مولانا نمونه‌ای بی‌نظیر از معماری سلجوقی و عثمانی است. گنبد فیروزه‌ای این بارگاه که به “گنبد خضرا” معروف است، از دور خودنمایی می‌کند و به نماد شهر قونیه تبدیل شده است. این گنبد در سال ۱۳۹۶ میلادی ساخته شد و ارتفاع آن به ۲۶ متر می‌رسد.

در داخل بارگاه، محوطه‌ای وسیع با حیاطی بزرگ قرار دارد که حجره‌های متعدد آن یادآور روزگاری است که درویشان در آنجا به عبادت و ریاضت مشغول بودند. حجره‌ها امروزه به نمایشگاه‌هایی تبدیل شده‌اند که آثار مربوط به مولانا و طریقت مولویه را به نمایش می‌گذارند.

مقبره شمس تبریزی؛ معمای تاریخی

روایت‌های مختلف
در مورد محل دفن شمس تبریزی، روایت‌های مختلفی وجود دارد که جمیع روایات روی دو نقطه متمرکزه: اولیش مزار شمس در شهر خوی در استان آذربایجان غربی، و دومیش هم مزار شمس در شهر قونیه و در نزدیکی‌های مزار انا است.

بعضی از منابع قدیمی مثل مناقب العارفین افلاکی روایت می‌کنند که شمس وقتی که در قونیه مورد غضب مریدان مولانا قرار گرفت، به طور مرموزی ناپدید شد. روایت‌های افسانه‌ای حتی مدعی اند که شاگردان حسود مولانا شمس رو به قتل رسوندن، جسدش هم انداختن تو چاه. روایاتی هم هست که می‌گه شمس در قونیه دفن شده و امروز هم در قونیه و به فاصله پنج دقیقه پیاده روی از مقبره مولانا، شما به پارکی می‌رسید که وسط این پارک، مقبره شمس تبریزی و خیلی از گردشگرهایی که از اقصی نقاط دنیا به قونیه میان برای زیارت شمس به این مکان هدایت می‌شوند. و راستیش شاید خیلی‌هاشون هم باور کنند که واقعاً شمس در قونیه دفن شده که خب به احتمال بسیار زیادی باور غلطیه.

برخلاف تبلیغات توریستی ترکیه، دلایل تاریخی قابل اعتناتری شمس رو به شهر خوی ارجاع می‌ده. برای مثال، قدیمی‌ترین سند مکتوب درباره مدفن شمس مربوط می‌شه به کتاب مجمل فصیحی تألیف سال هشتصد و چهل و پنج هجری که در این کتاب درباره شرح وقایع سال ششصد و هفتاد و دو هجری نوشته شده که وفات مولانا شمس‌الدین تبریزی مدفوناً به خوی. همچنین تو کتاب منشئات السلاطین آمده که در سال نهصد و چهل و دو هجری سلطان عثمانی حین بازگشت از تبریز، سه روز در خوی توقف کرد و به زیارت مزار شریف حضرت شمس تبریزی مشرف گردید.

پژوهشگر معاصر هم بر دفن شمس در خوی صحه گذاشتن. محمدعلی موحد با اشاره به وجود مناره تاریخی شمس در خوی که از سده پانزدهم میلادی به یادگار مونه، این طور نتیجه می‌گیره که این آرامگاه بی‌تردید متعلق به شمس تبریزی‌ست. به باور موحد، معرفی مزار قونیه به عنوان آرامگاه شمس صرفاً جنبه تبلیغات و منافع توریستی داره.

همچنین اسنادی نقل شده که شاهزاده‌های عثمانی مثل مراد سوم در جریان حملات خودشون به دیار آذربایجان در ایران، به زیارت مزار شمس در خوی رفتن. و خب مجموع این شواهد تاریخی باعث شده که مقبره خوی قطعیت بسیار بیشتری نسبت به مقبره قونیه داشته باشه.

روایت خوی زمانی قطعیت بیشتری پیدا کرد که دست‌نوشته‌ای از کتابخانه حسن پاشا در شهر چم در ترکیه پیدا شد که در آن آمده که حدود صد سال بعد از غیبت شمس در خوی مکانی وجود داشته که محل تجمع و رقص و سماع صوفیان بوده و به نام مقام شمس تبریزی معروف بوده. این دست‌نوشته یکی از کهن‌ترین نشونه‌های حضور شمس در خوی محسوب می‌شه.

راهنمای صوتی بارگاه مولانا

آخرین مطلبی که می‌خواهیم از بارگاه مولانا بهتون بگیم اینه که وقتی شما وارد بارگاه می‌شید، می‌تونید با یک هزینه دو دلاری از راهنمای صوتی استفاده کنید. یک چیزی شبیه موبایل به شما می‌دن که زبان فارسی رو هم به خوبی پشتیبانی می‌کنه. حالا شما در داخل بارگاه هر جا که برید شماره‌هایی داره که اگر اون شماره رو داخل دستگاه بزنید، خیلی خلاصه به شما می‌گه که اینجا داستانش چیه. مثل یک اپیزود صوتی داره شما رو جاهای مختلف بارگاه همراهی می‌کنه. پیشنهاد می‌کنم اگر رفتید حتماً از این دستگاه استفاده کنید. کلی چیز جالب بهتون می‌گه.

تپه علاءالدین

همان طور که اشاره کردیم، قونیه داستان‌های تاریخی زیادی رو هم در دل خودش جا داده. یکی از یادگاری‌هایی که از تاریخ در این شهر مونده، تپه علاءالدین. اگر از روبه روی بارگاه مولانا مستقیم حدود ده دقیقه پیاده روی کنیم، می‌رسیم به تپه علاءالدین. یک زمانی روی این تپه کلیسای بیزانسی وجود داشت و مردم معتقد بودن که اونجا محل دفن افلاطون بوده و برای همین هم بهشت می‌گفتن کلیسای افلاطون.

بعدها و در دوران سلجوقی این مکان به مسجد افلاطون تبدیل شد و بعد در دوران عثمانی شد برج ساعت. در جنگ جهانی اول انبار اسلحه شد و در نهایت در اوایل قرن بیستم به طور کامل تخریب شد. البته اینکه مقبره افلاطون اونجا بوده باشه بیشتر یک افسانه است چون هنوز به طور قطع مشخص نیست که مقبره افلاطون کجاست.

اوج شکوفایی این تپه به دوران سلجوقی های روم می‌رسه زمانی که روی تپه ساخت و ساز کردن و مسجد علاءالدین هم روش ساختن. علاءالدین کیقباد یکی از بزرگترین سلاطین سلجوقی رومی بوده که قونیه را به عنوان پایتخت خود انتخاب کرد، باعث شکوفایی این منطقه شد.

مجمع البحرین

وقتی از بارگاه مولانا به طرف تپه علاءالدین حرکت کنید، وسط این مسیر کوتاه یک جایی وجود داره که حس و حال خاصی داره. یک نقطه‌ی لوکیشن خیلی خاص. جایی که دو دریا به هم رسیدن و برای همین هم اسمش رو گذاشتن مجمع البحرین. اینجا جاییه که برای اولین بار مولانا و شمس همدیگه رو دیدند.

یک المان زیبا هم درست در همون نقطه گذاشتن. تو فکر کن چه لحظه خاصی بوده. مولانای قونیه با ابهت و شکوه و جلال در همون نقطه اسیر پیرمرد ژنده‌پوشی به نام شمس می‌شه و شمس خورشیدی می‌شه که راه حقیقت و معنا رو برای مولانا روشن می‌کنه.

گشت و گذار در بافت سنتی و دیدنی‌های پونیه

موزه‌ها

اون یکی یک چیززی که زیاد داره موزه است. علاقه‌مندان به باستان‌شناسی و تاریخ می‌تونن برن به موزه باستان‌شناسی قونیه. موزه مردم‌شناسی هم داره و البته که از نظر من بهترین موزه‌اش موزه پاراست. حتی اگر اهل موزه رفتن نیستید، موزه پانورامای قونیه رو از دست ندید.

اونجا آمدن فضای اجتماعی و بافت سنتی زمان زندگی مولانا رو به صورت پانوراما بازسازی کردن. و وقتی شما از نزدیک می‌بینید، احساس می‌کنید که رفتید تو دل تاریخ و برگشتید به هشتصد سال قبل. به جز این پانوراما، تابلوهای نقاشی زیبایی هم داره که این تابلوها دارن داستان زندگی مولانا رو از زمان کودکی تا آخر عمرش روایت می‌کنن. یک روایت تصویری فوق العاده زیبا. فاصله این موزه از مزار مولانا کمتر از پنج دقیقه است.

طبیعت‌گردی

حالا اگر اهل طبیعت هستید، تو حاشیه شهر باغ پرورانه و باغ ژاپنی رو می‌تونید ببینید. یک روستای باستانی هم در نزدیکی شهر قونیه قرار داره به نام سیله که اونجا می‌تونید خانه‌های یونانی باستانی و کلیسای النا که در دل کوه تراشیده شده رو ببینید. تا همین یک قرن پیش مردم این روستا با زبان یونانی کاپادوکیه‌ای صحبت می‌کردن.در حدود پنجاه کیلومتری شهر قونیه هم شهر باستانی کلیرا قرار داره که شامل یک سری پناهگاه و خانه و کلیسا تو دل صخره‌ها می‌شه و قدمتش هم برمی‌گرده به دوران روم باستان و اوایل مسیحیت.بقایای شهر باستانی چاتالهویوک هم در نزدیکی شهر قونیه قرار داره که این یکی قدمتش به دوران نوسنگی حدود هفت هزار و پانصد سال پیش برمی‌گرده و احتمالاً یکی از اولین کلان‌شهرهای دوران باستان به حساب می‌آد. هنوز هم می‌شه بقایای خانه ها و معبدها رو دید. حتی در بعضی جاها نقاشی‌هایی که روی دیوار کشیدن هنوز مشخصه.

غذاهای محلی قونیه

معروف‌ترین غذای قونیه که حتی ترک‌هایی که از شهرهای اطراف میان حتماً تو خونه این غذا رو امتحان می‌کنن، غذایی به نام ایتلیامک. یک مک یک چیزی شبیه پیتزای دراز. اندازه مثلاً دو تا نون بربری رو تصور کنید. شکل ظاهرش اینطوری‌ست ولی خب پیتزا نیست. ایتلیامک در ترکی استانبولی به معنای نون با گوشته و محتویاتش هم همینه: نون پخته شده و گوشت و فلفل و پیاز و گوجه فرنگی و ادویه. یک غذای ساده و خوشمزه.

یک غذای معروف دیگر هم دارن که اسمش تریده. ترکیباتش نون مخصوص قونیه، عصاره گوشت آبدار، ماست و پیاز و سماق که با دوغ محلی قونیه هم سرو می‌شه. این غذا رو طبق رسم و رسوم مردم قونیه در عروسی‌ها و مراسم‌ها سرو می‌کنن.

رسوم و مراسم مردم قونیه

نوروز

مردم قونیه مثل خیلی از نقاط آناتولی نوروز رو هم جشن می‌گیرن. نوروز را با روشن کردن آتش و پریدن از روی شعله‌ها و موسیقی محلی جشن می‌گیرد.

ماه رمضان

آیین‌های ماه رمضان هم خیلی پررنگ در قونیه برگزار می‌شه. و کلاً هم شهر مذهبی‌ای حساب می‌شه.

مراسم رقص سماع

یک مراسم دیگری که تو هفته دو سه بار برگزار می‌شه، مراسم رقص سماعه که باشکوه‌ترین‌ش شنبه‌ها تو یک سالن مجلل برگزار می‌شه و هفته‌ای دو سه بار هم بسته به شرایط در حیاط پشتی مزار مولانا رقص سماع برگزار می‌شه.

راستی مراسم سماع خیلی دیدنی، خیلی زیباست. موسیقی و رقصش هم دیدنی ولی خیلی حس عرفانی نداره. بیشتر یک نمایش قشنگ. البته که این نظر منه و شاید شما با دیدنش یک حس دیگه‌ای رو تجربه کنید.

اوج مراسم رقص سماع و شلوغ ترین زمان قونیه هم که به تبع شب عروسیه. شب درگذشت مولانا که به شب وصل یا شب رس مشهوره و در اون ایام بزرگترین و باشکوه‌ترین آیین‌های فرهنگی قونیه برگزار می‌شه. از یک جهت به خاطر همین مسائل جذابه و از طرف دیگر به خاطر شلوغی بیش از حد شاید اذیت کننده باشه.

باورها و افسانه‌های محلی

چشمه مرام

مردم قونیه می‌گن اگر عذاب این چشمه بخوری غم و غصه می‌ره و دلت سبک می‌شه. بعضی‌ها حتی باور دارن این آب دل عاشقا رو نرم می‌کنه. قدیما هم عاشقا قرارشون رو کنار همین چشمه می‌ذاشتن.

چراغ مولانا

خیلی‌ها اعتقاد دارن اگر بری سر مزار مولانا و با نیت خالص دعا کنی، انگار چراغی تو قلبت روشن می‌شه و راهت رو بهت نشون می‌ده. واسه همینه که هنوزم خیلی از مردم هر هفته می‌رن اونجا و شمع روشن می‌کنن.

درخت آرزو

تو محله‌های سنتی قونیه یک رسم جالبی دارن به نام درخت آرزو. مردم یک تیکه پارچه رو به شاخه‌های درخت می‌بندن و آرزو می‌کنن. باور دارن وقتی باد می‌آد و اون پارچه تکون می‌خوره، انگار دعاهاشون به آسمون می‌رسه. چیزی شبیه به اعتقادات مردم نپال و بودایی‌ها و تبتی‌ها.

زندگی در قونیه؛ تقابل سنت و مدرنیته

صبح‌های قونیه

زندگی مردم قونیه هم تقابل شدید سنت با مدرنیته است. تصور کن صبح زود وقتی خورشید تازه داره بالا میاد، پیرمردهای قونیه رو می‌بینی که تووی قهوه خونه‌های محلی نشستن چای تو استکان کمر باریک جلوی دستشونه و با صدای بلند درباره فوتبال یا سیاست روز دارن حرف می‌زنن.

بازار قدیمی

یکم اون طرف تر هم تووی بازار قدیمی علاءالدین هنوز هم مغازه‌هایی هست که مثل صد سال پیش کار می‌کنن. مسگرها، کفاش‌ها، عطر فروش‌ها.

قونیه مدرن

ولی کافی‌ست از بازار سنتی بیای بیرون و بری سمت مرکز شهر. همون جا جوانای قونیه رو می‌بینی که تووی کافه‌های مدرن جمع شدن لپ‌تاپ جلوشونه یا با دوستاشون قهوه اسپرسوس می‌خورن، موسیقی مدرن ترکی یا حتی رپ گوش می‌دن و تووی شبکه‌های اجتماعی فعالن.

شب‌های قونیه

شب که می‌شه، یک عده از مردم قونیه راهی مزار مولانا می‌شن، شمع روشن می‌کنن، دعا می‌خونن و یک جور آرامش روحی می‌گیرن. همزمان تووی خیابون‌های شلوغ شهرم خانواده‌ها برای خرید می‌زنن بیرون و تووی پاساژهای بزرگ شهر می‌گردن.

قونیه، شهری برای تمام فصول

 

در مجموع باید بگوییم قونیه فقط یک مقصد گردشگری نیست، یک تجربه روحانی‌است. جاییه که بهت یادآوری می‌کنه که آدما حتی با همه تفاوت‌هاشون می‌تونن تو عشق و معنا به هم برسن. اینجا قونیه است، شهری که بهت یاد می‌ده چطور زندگی رو با رقص، با عشق و با آرامش نگاه کنی.

همان‌طور که مولانا می‌فرماید:

من از کجا پند از کجا، باده بگردان ساقیا / آن جام جان افزای را، بریز بر جان ساقیا

 

ممکن است شما دوست داشته باشید
ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Call Now Button